Web Analytics Made Easy - Statcounter

عصر ایران؛ یکی از ملوک بی‌انصاف پارسایی را پرسید از عبادت‌ها کدام فاضل‌تر است گفت تو را خواب نیم‌روز تا در آن یک‌نفس خلق را نیازاری.

حکایت را با خوانش مهرداد خدیر اینجا بشنوید

کد صوت دانلود صوت اصلی  

ظالمی را خفته دیدم نیم‌روز

گفتم این فتنه است خوابش برده بِه

 

 

وآنکه خوابش بهتر از بیداری است

آن‌چنان بد زندگانی مرده به

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: با سعدی در گلستان؛ باب اول حکایت ششم: بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود/ لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش (+صدا) با سعدی در گلستان؛ حکایت پنجم: بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجی است/ که‌از مشقت آن جز به مرگ نتوان رَست (+صدا).

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: سعدی گلستان سعدی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۶۴۷۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

امروز با سعدی: که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل

گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گل   ایا باد سحرگاهی گر این شب روز می‌خواهی از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل   گر او سرپنجه بگشاید که عاشق می‌کشم شاید هزارش صید پیش آید به خون خویش مستعجل   گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل   ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل   به خونم گر بیالاید دو دست نازنین شاید نه قتلم خوش همی‌آید که دست و پنجه قاتل   اگر عاقل بود داند که مجنون صبر نتواند شتر جایی بخواباند که لیلی را بود منزل   ز عقل اندیشه‌ها زاید که مردم را بفرساید گرت آسودگی باید برو عاشق شو ای عاقل   مرا تا پای می‌پوید طریق وصل می‌جوید بهل تا عقل می‌گوید زهی سودای بی‌حاصل   عجایب نقش‌ها بینی خلاف رومی و چینی اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل   در این معنی سخن باید که جز سعدی نیاراید که هرچ از جان برون آید نشیند لاجرم بر دل کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • چرا شیطان در یک لحظه تمام عباداتش نابود شد؟/تکبر؛تعرض به حریم خدا
  • انتخابات مجلس دوازدهم و مروری بر «۹ ماه انتخاباتی» در ایران
  • حکایت مانوئل نویر: هفتاد سال عبادت، یک‌شب به باد میره!
  • مزخرفاتی که می‌گویند چرا در دیوان حافظ نام ایران نیست، بها ندهید/ قسم‌تان می‌دهم هر روز برای کودک خود دو بیت از «بوستان» بخوانید
  • تکبّر، تعرّض به حریم الهی و منجر به سقوط است
  • تصاویری از خرس و پلنگ در پارک ملی گلستان
  • کلودیو براوو در پایان فصل رئال بتیس را ترک می‌کند
  • امروز با سعدی: که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
  • بیداری غرب، پیام امامت انقلاب اسلامی ایران است
  • فضای ورزشی اروپا از ایران بهتر است اما آنجا بهشت نیست! / فیلم